این مقاله اولین بار در نشریه انگلیسی زبان ’رهایی کارگران’ در دفاع از ممنوعیت حجاب کودکان در ۲۷ نوامبر ۲۰۱۹ منتشر شد.
English
مریم نمازی
در مورد حجاب کودکان، منع قانونی نمادهای مذهبی آشکار برای کودکان، دفاعی مهمی از حقوق کودکان است.
کودکان ملک والدینشان نیستند. آنها افرادی دارای حقوق و تمامیت جسمی هستند، و تنها به خاطر اعتقاد والدین آنها به حجاب داشتن کودکان یا ناقص سازی جنسی زنان و ختنه نمودن مردان اعتقاد دارند، به این معنی نیست که به صورت اتوماتیک حق اعمال دیدگاهشان به فرزندانشان را دارند، بویژه وقتی که دیدگاهشان زیان آور میباشد.
این موضوعی در مورد حق انتخاب نیست
نمادهای مذهبی مربوط به کودکان انتخاب کودک نیست، بلکه تحمیل والدین آنها است. چنانکه هیچ کودکی انتخاب نمیکند که با ‘حیا’ و ‘پاکدامن’ باشد تا از ‘عفت’ خانواده دفاع کند.
حتی برای بزرگسالان هم، با توجه به فشارهای فراوانی برای تمکین نمودن هست، این جای بحث دارد که چه مقدار آزدانه حجاب را اختیار کرده اند و با در نظر جوهر اجباری حجاب باید کفت که تسلیم و اطاعت با انتخاب یکی نیستند. با این حال، تفاوت بسیاری بین حجاب بزرگسالان و کودکان وجود دارد. همانگونه که مارکسیست ایرانی منصور حکمت، گفت:
کودک مذهب و سنت و تعصب خاص ندارد. به هيچ فرقه مذهبى اى نپيوسته است. انسانى است جديد، که به حکم تصادف و مستقل از اراده خود در خانواده اى با مذهب و سنت و تعصبات خاص پا به حيات گذاشته است. جامعه موظف است. تاثيرات منفى اين بخت آزمايى و قرعه کشى کور را خنثى کند. جامعه موظف است شرايط يکسان و منصفانه اى براى زندگى همه کودکان و رشد و شکوفايى آنها و شرکت فعال آنها در حيات اجتماعى فراهم کند. کسى که بخواهد راه زندگى اجتماعى متعارف يک کودک را کور کند، درست مانند کسى که بخواهد بنا به فرهنگ و مذهب و عقده هاى شخصى و گروهى خودش جسم کودک را مورد تعرض قرار بدهد، بايد با سد محکم قانون و عکس العمل جدى جامعه روبرو بشود. هيچ دختر نه ساله اى شوهر کردن، ختنه (مثله) شدن، آشپز و خدمتکار افراد ذکور فاميل شدن، از ورزش و تحصيل و بازى محروم شدن را “انتخاب” نميکند. کودک در خانواده و در جامعه مطابق رسم و رسوم و مقرراتى که وضع شده است بار ميايد و اين افکار و رسم و رسوم را بطور خودبخودى بعنوان روش متعارف زندگى ميپذيرد. صحبت از انتخاب حجاب اسلامى توسط خود کودکان مسخره تر از مسخره است. کسى که مکانيسم محجبه شدن دختر کودکستانى را “انتخاب دموکراتيک” خود او جلوه ميدهد، يا اهل کره ارض نيست و يا رياکارى است که لياقت ورود به بحث حقوق کودک و مبارزه عليه تبعيض را ندارد. شرط دفاع از هرنوع آزادى کودک براى تجربه کردن زندگى، شرط دفاع از انتخاب داشتن کودک، گرفتن جلوى اين تحميلات خودبخودى و رايج است.
حجاب ترویج آپارتاید جنسیتی و نابرابری است.
حجاب از لحاظ احساسی آسیب زننده است. هدف آن حذف کردن دختران و زنان از فضای عمومی است، و یک دیوار جداسازی جنسیتی فیزیکی میسازد. اگر شما در خانه نمانید و برای رفتن به مدرسه یا محل کار یا هر آنچه که دارید اصرار بورزید، پس بایستی که چادر به سر کنید تا از اغوا کردن مردان و ایجاد فتنه و هرج و مرج در جامعه جلوگیری نمائید.
حجاب بخشی از تاکید ضد زن است که ادعا دارد دختران با پسرها تفاوت دارند. چنانچه در بعضی از کلاسهای درس در مدارس اسلامی، حتی در بریتانیا هم دیده شده است، در ادامه حجاب کودکان میآید، دختران در آخر کلاس درس نشسته اند، دخترانی که بعد از دانش آموزان پسر غذا میخورند، دفترهای و کتابهای متفاوت دارند… .
حجاب همچنین مانع حرکت آزدانه کودکان میشود. و پیامد آن این است که دختران محجبه نباید بدوند، فریاد نکشند یا بلند نخندند یا حتی دوچرخه سواری نکنند و در حال بازی کردن با پسرها دیده نشوند. حجاب کودکان نابرابری بین دختران و پسران را از همان ابتدا ترویج میکند و موقعیت اسارتبار زنان در جامعه را مستحکم مینماید.
فرهنگ حیا و عفت، گسترش فرهنگ تجاوز است.
علاوه براین، حجاب کودکان در ادامه سلسله قوانین مذهبی و فرهنگی دیگری است برای کنترل زنان و دختران. قوانینی که از طریق ناقص سازی جنسی، چه چند همسری و کودک همسری موقعیت نابرابر زنان را تامین کند. در بدترین حالت، حجاب ترویج فرهنگ تجاوز و خشونت علیه زنان و دختران است.
حجاب و مطالبه پاکدامنی و عفت، برای آنانی که پاکدامن نیستند با شرمندگی نهان و آشکار همراه است. ظاهرا دختر یا زنی هستند که وظیفه لباس پوشیدن مناسب، به منظور جلوگیری از نگاه مرد و لذت بردن مردان دارند و اگر عدول کنند بی عفت تلقی میشود. و اوست که به دنبال هرگونه خشونت مردانه، کسی را جز خودش برای سرزنش ندارد. عفت و پاکدامنی همیشه مساله است فقط برای زنان و دختران جوان. فرهنگ پاکدامنی و عفت، در حالی که آن اغلب بی ضرر ترسیم میگردد، دختران را از جوانی، جنسیتی میکند، و تعهدی بر دوش آنها میگذارد تا از خودشان محافظت کنند. حجاب کودکان نیز مسئولیت مردان را نسبت به خشونت جنسی را از میان برمیدارد و مردان را به عنوان شکارچیان در موقعیتی قرار میدهد که در کنترل نیازهایشان ناتوانند، دختران و خانمها بسته به اینکه به چه میزانی از ناموس مرد خود محافظت میکنند، مورد حمایت یا تجاوز قرار میگیرند.
از این رو، برعکس اینکه اغلب گفته میشود، حجاب یک تکه لباس دیگر نیست. این مشابه جا زدن بستن پای زنان (چینی) به عنوان کفش، ختنه زنان را همانند سوراخ کردن کوش برای گوشواره، کمربند عفت را همانند لباس زیر زنانه قبول کنیم.
در هر دین و هر جنبش مذهبی دست راستی، زن یا دختر با عفت و خوب، کسی است در انتظار عموم دیده و شنیده نشود. چه با حمله با اسید، چه با ختنه زنان یا حجاب کودکان، پیام آنها واضح و روشن است: زن یا دختر خوب، زنی است که پاکدامن و با عفت است.
ممنوعیت یا نه
ممنوعیتهایی در مورد خشونت خانگی، ختنه زنان، کودکان کار و غیره وجود دارند، به این دلیل که جنبشهای اجتماعی و سیاسی خواستار پایان دادن به چنین تخلفاتی میشوند که نتیجه آن تغییر در قانون است. بنابراین، ممنوع کردن حجاب کودکان و نمادهای آشکار مذهبی بایستی که در این حیطه و اقدام دیده شود تا ارجعیت حقوق کودکان نسبت به حقوق والدین او، عقاید دینی یا رهبران مذهبی اولویت داده شود و به شکل قانونی درآید.
نژاد پرستی یا بنیادگرایی
بیشتر بحثها پیرامون ممنوعیت حجاب کودکان، پیرامون نگرانیهای مشروع در مورد تعصب علیه مسلمانان، افزایش بیگانه هراسی و سؤ استفاده از هرگونه ممنوعیت توسط راست افراطی متمرکز میشود. من، اما، دیدگاهی که زنان را پسوند جامعه هایشان مینگرد و تنها برای صلح اجتماعی مورد مصرف و مبادله قرار میگیرد را به چالش میکشم.
بله، البته که زمینه نژاد پرستی وجود دارد، اما زمینه ظهور راست مذهبی (شامل ملی گرایی سفید) که زنان و دختران به عنوان اولین هدف حمله وجود دارد. افزایش حجاب کودکان، نتیجه رشد و عروس بنیاد گریی مذهبی است، چرا که حجاب و کنترل زنان، عمومیترین تجلی کنترل اسلامی است. در بریتانیا امروز حتی مشاهده میکنید که بعضی کودکان تازه به راه افتاده نیز حجاب دارند.
موضع اخلاقی تر میتواند مخالفت کردن هم با نژادپرستی و هم با بنیاد گرایی باشد. توجیه بنیادگرایی به بهانه نژاد پرستی و بلعکس راه به هیچ کجا نمیبرد و تنها زنان و دختران را زیر سلطه بنیادگرایی مذهبی و یا فرهنگ مردسالارانه رها میسازد.
هویت یا همبستگی
گفتن اینکه مبارزه علیه حجاب کودکان، مبارزهای فمنیستی و یا سکولاریستی درون جوامع مذهبی است، تنها اجازه میدهد که در حاشیه بماند و تنها از رفاه کودکان حمایت لفظی کند. اوه بله، حداقل شما مقداری همبستگی نشان دادید مسئولیت و وظیفه را به دیگران محول کرده اید
دختران در بریتانیا ، به ابزار جنسی تبدیل میشوند و جدا سازی جنسی میشوند، و به آنها آموزش داده میشود که متفاوت از پسران اند. کودکان بریتانیایی نمیتوانند باد را در موهای خود احساس کنند، بدوند، با صدای بلند بخندند، برقصند … آنها به عنوان افرادی که رفاهشان حائز اهمیت است تلقی نمیشوند، بلکه بصورت پسوند جامعه و خانواده تلقی میشوند و حمل کننده فرهنگ پاکدامنی هستند.
این ایده که مبارزه برای حقوق این دختران- برای اینکه آنها در اقلیت هستند- باید به عهده جوامع مذهبی واگذار شود، نشان میدهد که تا چه اندازه سیاستهای واپسگرایانه هویتی و نسبیت فرهنگی اصلاح ناپذیر شده اند. برای من البته مسئله روشن است
اگر میخواهید که وضعیت کودکان را که محجبه شدهاند بهبود ببخشید، تغییر در قانون، برای آنانی که حقوق کودکان جدی است، صحنه مهم نبرد میباشد.
Translation thanks to Fariborz Pooya and Bahram M.